من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

از خداوند متعال چیزی طلبکار نیستم .
هر آنچه هست نشان از رحمت و لطف بی کرانش دارد .

*عکس تزئینی میباشد!

منوی بلاگ

برادر جیب ِ من و شما نداریم !

شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۳۳ ب.ظ
هر روز من بالغ بر 13 ساعت رو تو رستوران کار میکنم
یه جورایی کارگرم اینجا ! یعنی هم کارگرم و هم صاحب مغازه ...
( حالا خیلی درگیر این نشید ولی بدونین یه رستوران دار پولدار نیستم )
بالطبع وقتی 13 ساعت بدون تعطیلی در روز یک جا باشی کلی از نوشته هات در مورد اونجا میشه .

امروز الحمدالله روز شلوغی بود من یه درصدی رو از درآمد ایجا به فقرا به صورت ثابت کمک میکنم و رفتگرای شهرداری هم بیان دست خالی ردشون نمیکنم . تقریبا آخرای وقت بود که دیدم یه مرد کاملا سیاه و لاغر وایساده گفت اجازه هست دستمو بشورم . گفتم بفرمایید . گفت شناختی ؟ گفتم : نه !
گفت با لباس شهردرای اومدم یه غذا بهم دادی.  گفتم خوش اومدی ...
مدتی نزدیک به 3 دقیقه وایساده بود که من با مهندس رستمی در مورد پول خونه برادرم حرف بزنم وقتی مهندس رفت گفت: من به خاطر حسن نیتی که داری ، به خاطر اینکه میدونم کمک میکنی و...  گفتم : خب ولش کن ، مشکلتو بگو
گفت : زنم صب گریه میکرده ، فقط سیب زمینی داریم . یه 50 تومن قرض ...
گفتم : خب دیگه توضیح نده ( به قلبم فشار میاد اینطوری مواقع)
دست کردم تو دخل هر چی اومد تو دستم! 65 شد ...
دادمش و گفتم نمیخواد بیاری دیگه ... گفت حلال؟ گفتم حلال ...
مساله ای ک الان میخوام بگم اینه :
رفتگر قبول کرده که تو پایین ترین سطح با کمترین درآمد کار کنه . خب درست !
ولی مساله اینه که پیمونکارا پول اینا رو 6ماه 6 ماه نمیدن . این بده .
یعنی خود این بنده خدا با 1.200.000 داره کار میکنه اونم هر از 6 ماه گیرش بیاد .
از درد ِ هم دیگه باخبر که شدیم ، بی محل نباشیم  !

پ ن :
الان ک داشتم همین مطلب رو مینوشتم دو عدد روستایی از یکی از قومیت ها اومدن . کلی پیاده روی کرده بودن به ما رسیده بودن بعد ما هم رستوران نیست تا مسافتی خیلی دور. 
گفتم چلو تموم شده ... یکیش قاطی کرده بود هی میگفت مگه میشه ؟ چرا تموم کردید ؟ رستوران ب این بزرگی چرا نباید برنج داشته باشه !!! دیگه داشت دعوامون میشد !

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۱۲/۰۴
علی علوی

نظرات  (۳)

سلام
اگر شما هم به الجبار وارد شهری بشید..به قیمت خون هر چیزی بهتون بدهند و شما هم درامد نداشته باشید.عزیزتون رو تخت بیمارستان باشه.. از بقیه عزیزتون دور باشید...هر روز قرص هاشون پیدا نکنید..اون موقع مرد هستید ارام باشید و هیچی نگید
پاسخ:
اتفاقا بار آورده بودن که بفروشن ولی ماشین رو گذاشته بودن یه جای بدون ترافیک ک پیاده بیان .
من تمام سعیم اینه که با مردم مدارا کنم و درکشون  کنم ولی ایشون خیلی بی منطق داشت شلوغ بازی در میاورد . 
سلام
نمیدونم...خوب خودتون مرد هستند.آقایون موقع که گرسنه باشند هیچ سکینالی به مغزشون نمیرسه...
خداوند همه رو به راه راست هدایت کنه..از تقصیر اون ها هم بگذره
پاسخ:
چیز ِ زیاد خاصی نبود و گرسنگی هم آره به آدم فشار میاره .

وفقکم ... ادامه بده ... یاحق
پاسخ:
وفقکم الله too اخوی !
حتما با قدرت بیشتر ادامه میدهم . وبلاگ شما هم خیلی مفید بود سر استراحتی میخونمش .

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی