پدرد
پدرد فردیست که عمرش را با عیاشی گذرانده است و امروز از همه طلبکار است .
پدرد فردیست که اعضای خانواده اش دوست ندارند جایی باشند که او هست .
پدرد اهل ِ نماز و روزه نیست به جایش از الکلیجات و افیونیجات ! استقبال گسترده میکند !
پدرد فکر میکند هر که هر چه دارد از دزدی بدست آورده و خودش که آه در بساط ندارد حلال خور است !
پدرد یادش رفته اوقاتی که همه بکوب کار میکردند ایشان در باغها مشغول عیاشی بودند!
پدرد خیلی بد دهن است ، هر چه مادر مودبه، پدرد کلکسیونه فحشه !
پدرد پشت سر همه حرف میزنه ، سر پیری هم عادات بدش رو کنار نمیزاره !
با پدرد نمیشه حتی یک کلمه حرف زد ! آخرش تو دیواری
پدرد برای دوستانش ارزش زیادی قائل است ولی خانواده اش بی ارزشند !
خدا کنه من یک پدرد نشم برای بچه هام .
پ ن :
از ماشین پیاده شدم بیام در مغازه وسایل همرام بود . قسمت تاریک پیاده رو سه افغانستانیه جوان به دو دختر ایرانیه خیلی بدحجاب متلک گفتن ( الان رگ غیرتتون باد کرد؟ که چرا افغانستانی به ایرانی متلک گفت؟) وسایل رو گذاشتم رو ماشین صداشون زدم اول نیومدن دوباره گفتم بیا اینجا ! اومدن جلو... گفتم: شما تو این کشور مهمون ما هستید ، احترام ِ خودتون رو حفظ کنین . معذرت خواهی کردند و گفتند تکرار نمیشه . گفتم : شما رو مثل ِ برادرم میبینم ، درسته این دخترا ظاهر خوبی نداشتن ولی شما حق نداری حرفی بزنی که ایجاد مزاحمت کنه براشون .
باز هم مغذرت خواهی کردند . انشالله که درس عبرتی بشه !