برنامه سین!
برنامه یک روز کاری :
بیدار باش نماز صبح اگه بلند شم بعدش یه چرت کوتاه تا 7-8
بعدش اگه تولیدی خانمم بسته پستی داشته باشه برای ارسال میرم پست
اگه نه میرم برای خرید مغازه و بعدش میام رستوران .
تا برنج درست کنم ، کوبیده ها رو آماده کنم و مرغ رو بزارم بپزه و کمی تمیز کاری کنم ساعت 11 میشه.
از 11 و نیم تا 4 هم مشغول سرویس دهی به مشتری ها هستیم .
بعدش میرم خونه فوقش 2 ساعت خونه هستم که معمولا نیم ساعت بخوابم یا نه معلوم نیست .
دوباره میام رستوران و 6 ونیم مغازه رو باز میکنیم و چیزایی که تموم کردیم رو دوباره درست میکنم .
و باز تا 11 و نیم مشغول سرویس دهی به مشتری ها هستیم .
و این روال همیشه هست و در سال شاید 5 روز تعطیل باشیم.
امروز صبح پاشدم دیدم خانمم هنوز خوابه و کلی ظرف داره ظرفای اونم شستم بعدش اومدم مغازه و درکش میکنم با دو تا بچه کوچک و کارایی که میکنه همیشه کم خوابی داره و خسته است .
دیگه آخر شبم بچه ها رو یه دوری بگردونم یا اگه بشه پارکی چیزی ببرم ...
وقتایی که کارای تولیدی خانمم سنگین میشه عصر هم که میرم خونه میشینم کمکش میکنم و آخر شب هم همینطور...
و اینکه شاید بگید چه قدررررر کارررر ... ولی من به این سبک از کار کردن عادت کردم و تا روزی که اعصاب خوردی هایی که از جانب بعضیا بهم میرسه نباشه خود کار برام اصلا سخت نیست و کیف هم میکنم .
پ ن :
صبحها که میام رستوران برای آماده سازی مواد غذایی کرکره مغازه پایینه هنوز و طبق عادت دعای عهد رو میزارم از سیستم صوت مغازه پخش شه و خودم میرم تو آشپزخونه .
امروز از اینکه همزمان با دعای عهد داشتم پیاز چرخ میکردم و گریه میکردم ، خندم گرفته بود !!!
سلام
لبتون همیشه خندون
منم دنبال کنید