عصر زودتر اومدم بیرون ؛ رفتم ظروف یک بار مصرف و دستمال برای مغازه خریدم . از مغازه ی لوازم یکبار مصرف بیرون اومدم یک صدای اذون ِ خیلی قشنگ میاومد شبیه به صدای اذان انتظار ِ روح الله کاظم زاده .
گفتم حالا که وضو دارم و نزدیک به دو ساله مسجد نرفتم برم ببینم این اذون رو کی میگه یه نمازی هم بخونم . وقتی رفتم دیدم اتفاقا یه پسر جوانه که مشتری رستوران خودمون هم هست . بهش گفتم به خاطر صدای اذون تو اومدم . نماز رو خوندیم و اومدیم بیرون.
سر چاراره دیدم یه دختری رو زمین گریه میکنه و شلوغ هم هست . گفتن یه موتور دو ترکه مست از عمد زده بهشون میخواسته فرار کنه گرفتنش وقتی من رسیدم یه آدم واقعا دوبرابر من داشت دوتاشون رو میزد و بقیه هم چی بهشون میگفتن . ببینید یه نفر چیکار میکنه ! این بار چندمه تو زندگیم همچین اتفاقایی برام میفته . یه چند دقیقه گذشت یه آدم آشغال میگفت » حالا عرق خوردن که خوردن . فلان و چنان ...
جمعه های انتظار !
شاید جمعه فقط یک نشانه باشد از نبودت !
شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه ، پنج شنبه ، نیست!
شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه ، پنج شنبه ، نیامد!
شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه ، پنج شنبه ، کجاست؟!
شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه ، پنج شنبه ، الهی عظم البلا ...
شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه ، پنج شنبه ، آقا بچه های یمنی ...
شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه ، پنج شنبه ، آقا صدای مادران سوری...
شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه ، پنج شنبه ،آقا جان بر لبم آمد...
شنبه ، یک شنبه ، دوشنبه ، سه شنبه ، چهارشنبه ، پنج شنبه ، آقا به خاطر مادران رزمنده های مفقودالاثر...
انتظاری در این دنیا به اندازه ی انتظار مادران رزمنده های مفقودالاثر سخت نیست!
به جایی میرسی که میگی کاش بچه ی من زیر گل بود حداقل خیالم راحت بود مرده ...
پ ن :
کاری به جز دعای عهد ، دعای سلامتی شما ، تلاش در اصلاح امور کمک به همنوعان ، انجام واجبات دینی از دستم بر نمیاد .
انشالله قطعا فرج امام زمان (عج)نزدیک است ...
دختر یک سال و چهار ماهه ی من هنوز دعوا ندیده است ! یعنی اگه من و مامانش حتی سر مسائل کاری هم که عادی با هم حرف میزنیم با صداهای نامفهموم و خنده و اداهای عجیب میاد وسطمون ! یعنی فک میکنه داریم بحث میکنیم و میخواد جلوی بحث رو بگیره . اصلا کلا ما تا این سالهایی که زندگی میکنیم با هم دعوایی نداشتیم فقط شاید چندبار بحث های ساده.
پدرد فردیست که عمرش را با عیاشی گذرانده است و امروز از همه طلبکار است .
پدرد فردیست که اعضای خانواده اش دوست ندارند جایی باشند که او هست .
پدرد اهل ِ نماز و روزه نیست به جایش از الکلیجات و افیونیجات ! استقبال گسترده میکند !
پدرد فکر میکند هر که هر چه دارد از دزدی بدست آورده و خودش که آه در بساط ندارد حلال خور است !
پدرد یادش رفته اوقاتی که همه بکوب کار میکردند ایشان در باغها مشغول عیاشی بودند!
پدرد خیلی بد دهن است ، هر چه مادر مودبه، پدرد کلکسیونه فحشه !
پدرد پشت سر همه حرف میزنه ، سر پیری هم عادات بدش رو کنار نمیزاره !
با پدرد نمیشه حتی یک کلمه حرف زد ! آخرش تو دیواری
پدرد برای دوستانش ارزش زیادی قائل است ولی خانواده اش بی ارزشند !
خدا کنه من یک پدرد نشم برای بچه هام .