من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

از خداوند متعال چیزی طلبکار نیستم .
هر آنچه هست نشان از رحمت و لطف بی کرانش دارد .

*عکس تزئینی میباشد!

منوی بلاگ

۱۶ مطلب با موضوع «خونه زندگی» ثبت شده است

با خانومم و دختر 19 ماه ام رفتیم کلینیک که جواب سونوگرافی ماه 8 رو به دکتر زنان نشون بده . من و دخترم ضحا روی صندلی های انتظار نشستیم که مامانش رو میبینه از پشت شیشه ها . چند بار پشت سر هم میگه: مامان ، مامان ، مامان بعدش که مامانش نگاش میکنه و میخنده با صدای بلند و رسا میگه : دووووووست دارم . دخترم یک سال و نیمه ی من خیلی خوش اخلاق و مهربونه .

خانم هایی که اطراف خانمم بودن بهش گفته بودن : داره میگه دوست دارم؟؟؟ بچه اینقدری؟  همینه دلت خواسته بازم بچه دار شی .

یا یک شب بی دلیل شروع به گریه کرد ، اینقدر بلند بلند گریه کرد که نفس درست بالا نمی اومد . فکر کنم خواب بد دیده بود . دیدم مامانش هم گریه اش گرفته بهش گفتم : ضحا ببین مامانت رو ناراحت کردی داره گریه میکنه.

وسط اون گریه ی بلند که 10 دقیقه بود اصلا آروم نمیشد یهو برگشت طرف مامانش دست کشید رو صورتش اشکش رو پاک کرد و به سختی گریه ی خودش رو کنترل کرد و هی دست میزد میگفت: دست ، دست ... بعدش میگفت : خوشحال شدی؟ ؟ ؟ تا کلی وقت هم به زور نشونده بودش روی زمین و بالاش بازی میکرد که مامانش رو خوشحال کنه .

چی بگم دلتون نخواد آخه ... تا میام خونه چشمامو میبندم که بخوابم خودش رو میندازه روم میگه : بیدار شو  . امروز دیگه میگفت : بووووس.  یعنی بیا بوسم کن .

اینایی که میگم شاید برای یه بچه 3 ساله عادی باشه ولی این خیلی کوچیکه ولی احساساتش کامله و به سختی جمله ها رو میگه .

تو این مدت که خدا به ما دادتش هنوز بد اخلاقیش رو ندیدیم . یعنی همیشه خنده رو و خوش اخلاق و شب ها هم اذیت نمیکنه و راحت میخوابه .


پ ن :

خدایا شکرت بابت این همسر فداکار و این بچه های بی دردسر و مهربون .

۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۵۶
علی علوی
من مستاجرم .  
خونه ی اولی که بودیم یه روز داماد صاحب خونه زنگ زد که که میخواد مشتری بیاد خونه رو ببینه !!! گفتم تا من تو خونه هستم و قرارداد دارم هیچکس حق نداره بیاد . اصلا چه معنی داره هی یه غریبه رو راه بدی تو خونه ات ؟؟؟ اون خونه بعد سه سال بلند شدیم و این خونه که هستیم روزی که اومدیم خونه رو ببینیم خانوم صاب خونه گفت من تا دو سال نمیخوام و توی بنگاه هم میخواست قرارداد دو ساله ببنده . 
الان 10 ماهه نشستیم که زنگ زده میخوام کارشناس بیارم برای قیمت گذاری روی خونه . استثنائن اینو اجازه دادم چون میخواستم ببینم شاید خودم بتونم بخرم . آقا تشریف آوردم خونه ای که 140 میلیون قیمت میخورده رو 250 میلیون قیمت زدن منم که تمام داراییم دفترچه قسطامه :) . 
الان با یه بچه کوچیک و خانمم هم که بارداره دنبال ِ خونه ایم ، خدا از سر صاحب خونه ی ما هم بگذره بیشرف ! قیمت رهن و اجاره خونه هم الی ماشالله ... خیلی گرون شده . سخن کوتاه کنم ! 
صاحب خانه یعتی کسی که یک خانه حداقل اضافی داره ، یعنی وضع مالیش بد نیست ولی خیلی به مستاجرا ظلم میکنن .
اگه من صاحب خاته بشم : 
1: نمیگم خونه به زوج های بدون فرزند اجاره داده میشه ، به ازای هر فرزند یه تخفیفی بهشون میدم . 
2:اگه یهو قیمت های همه چی گرون شد من اجاره رو بالا نمیبرم ، چون مستاجر بدبخت با گرونی ها به اندازه کافی تو فشاره 
3: وقتی خونه رو اجاره دادم یعنی انگار موقتا فروختم بهشون و اصلا به خودم اجازه نمیدم به بهانه های الکی وارد خونشون بشم . 

پ ن : 
از روزی که رستوران رو راه انداختیم من به عنوان پسر بزرگ خونه حساب کتابا و کارا دستمه وضع مالیم بد نیست ولی سال اول یه آپارتمان برای پدر و مادرم خریدیم بعد 15 سال مستاجری خونه دار شدن و بعدش هم یه اپارتمان برای برادر کوچیکم که چند ماه دیگه عروسیشه و فعلا تا خرخره زیر بدهی هستم . من دوران دانشجویی آشپزی میکردم و وقتی قابلمه رو میآوردم سر سفره دونه دونه بشقابا رو میگرفتم و براشون غذا رو می کشیدم و هر چی ته قابلمه میموند رو خودم میخوردم که البته هم ته دیگ داشت هم زیاد بود ! 
 اینجا هم همینطوریه ، فعلا نوبت بقیه است من ته دیگش رو میخورم . 
۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۱۸
علی علوی

دیشب دخترم و همسرم خواب بودن و من هی حس میکردم که بدون دخترم نمیتونم زندگی کنم . بعد رفتم تو فکر مردن و اون دنیا و ابدیت و ...  . گوشی رو برداشتم و سرچ کردم که :

آیا در آخرت دخترم را پیدا میکنم ؟

همینجوری یک ساعتی عبارات مختلف رو سرچ کردم و خوندم . اولین نکته این بود که خوندن آیات و روایات در مورد دوزخ ، آخرت و روز حساب و قیامت خودش قلب رو متحول میکنه و اشک ِ آدم رو در میآره .

دومین نکته این بود که بله ، من اگه خوب زندگی کنم اون دنیا دخترم رو میبینم و باهاش زندگی میکنم

خیلی خوشحال شدم ولی بازم غم و غصه اومدم سراغم ، حس یه مسافری رو داشتم که پای پیاده میخواد بره دور دنیا رو بزنه، کلی وقت تو راهه . ولی بازم به روایاتی رسیدم که زمان انتظار حساب رسی برزخ برای کسایی که عین آدم زندگی کردم بسیار کوتاهه زودگذره .

کلا مفهوم ِ زمان متفاوته در این دنیا و اون دنیا ...


البته به اینکه بدون همسرم نمی تونم زندگی کنم که 5 ساله فکر میکنم ! نگین این چه آدمیه به فکر همسرش نیست .


پ ن :

شاید شما از گرسنگی یا در جنگ یک بار بمیرید .

ولی فکر کردن به گرانی و قحطی ، فکر کردن به اینکه واییی دوباره دلار گرون شد هر روز شما را میکشد !


۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۳۹
علی علوی

 دختر یک سال و چهار ماهه ی من هنوز دعوا ندیده است ! یعنی اگه من و مامانش حتی سر مسائل کاری هم که عادی با هم حرف میزنیم با صداهای نامفهموم و خنده و اداهای عجیب میاد وسطمون ! یعنی فک میکنه داریم بحث میکنیم و میخواد جلوی بحث رو بگیره . اصلا کلا ما تا این سالهایی که زندگی میکنیم با هم دعوایی نداشتیم فقط شاید چندبار بحث های ساده.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۲۶
علی علوی

دختر ِ یک سال و نیمه ی من ساعت 4:10 صبح بیدار شده و منو بیدار کرده که بریم بازی ! ! !

رفتیم تو اتاقش تا ساعت 5:30 بازی میکردیم . دیدید بعضی باباها که ناراحت میشن ، شاکی میشن ؟

من بخدا کیف میکردم که میتونم ساعتی رو باهاش تنهایی بازی کنم . این عکس رو ببینید  ، این عروسکها رو مامانش با نمد درست کرده براش البته زیادتر از اینا هستن :


۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۱۲
علی علوی