من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

از خداوند متعال چیزی طلبکار نیستم .
هر آنچه هست نشان از رحمت و لطف بی کرانش دارد .

*عکس تزئینی میباشد!

منوی بلاگ
شوخی های جنسی ، شوخی های عجیب  ! شوخی های شیطانی !
وبلاگ هایی که من میخونم زیاد نیستن یکیش همین مرتضا فیشنگاره ، یکیش خانم دندون پزشکیه ، یکیش مردی به نام شقایق ِ و یکیش هم خانم دکتریه و یه چند تا دیگه ... . (لینک وبلاگش به درخواست یکی از خواننده ها حذف شد)
الان چندین بار شوخی های جنسی بسیار زشت بین ایشون و همکارای مردشون رو نوشتن که من باورم نمیشه ! خانم دکتره مملکت میگه به پسره که اونم دکتره گفتم توش جا نمیشه اونم هر هر بلند بلند میگه توش جا نمیشه !!!
تو یه پست دیگش در مورد همکار مردش نوشته که رفته تو اتاق زایمان خانم ها و زنه به خاطر دیدن این بوزینه دیگه به خودش فشار نیورده و وسط درد زایمان و اون همه فشار فقط میگفته این از اتاق بره بیرون که البته اون بوزینه کلی زنه رو مسخره کرده بود . باید بیمارستانی که این آدم توشه کرد طویله !
 
میخواستم بگم خدمتتون که وقتی شما اینطوری تو محیط کار با هم صمیمی میشید ، یعنی صمیمتی شدیدتر از زن و شوهر ها ! آسیب هایی به خودتون ، زندگی همکارتون و آینده ی زندگی مشترک و جنسیتون میزنین که غیر قابل جبرانه .
البته دیگه 24 ساعت با هم بودن اونم تو محیط بیمارستان که همه جور اتفاقی توش هست ولی اگه من دور از جون دکتر میشدم( اصلا دکترای دانشگاهی رو قبول ندارم و معتقدم خیلی هاشون فقط مردم رو میتیغن علمشون هم فقط حال آدم رو بدتر میکنه) با هیچ همکار خانومی بیشتر از سلام و خدافظ حرف اضافی نداشتم . نه به خاطر خدا ، به خاطر آرامش خودم !
 به خاطر خودتون حریمتون رو حفظ کنین ، شما باید اول بی ارزش بشید تا همکاری از جنس مخالف به خودش اجازه بده شوخی های جنسی با شما بکنه .
 
پ ن :

ما را همه شب نمی‌برد خواب

ای خفته روزگار دریاب

در بادیه تشنگان بمردند

وز حله به کوفه می‌رود آب

ای سخت کمان سست پیمان

این بود وفای عهد اصحاب

خار است به زیر پهلوانم

بی روی تو خوابگاه سنجاب

ای دیده عاشقان به رویت

چون روی مجاوران به محراب

من تن به قضای عشق دادم

پیرانه سر آمدم به کتاب

زهر از کف دست نازنینان

در حلق چنان رود که جلاب

دیوانه کوی خوبرویان

دردش نکند جفای بواب

سعدی نتوان به هیچ کشتن

الا به فراق روی احباب

 
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۴۶
علی علوی

خب ! پسرم هم به دنیا اومد الحمدالله بدون دردسر.

اسم شیرینی نیارید که ناراحت میشما

شماره کارت بدم کمک هزینه پوشک واریز کنین ؟ :))

پسرم اسمش علی ِ .


۱۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۲۸
علی علوی

سه سالی که رستوران رو راه انداختیم من نتونستم برم مشهد و هر سال میگم سال بعد و سال بعد اوضاع بیشتر به هم گره میخوره و باز هم نمیتونم برم . امسال شب میلاد یه تک بیتی گفتم و نوشتم تو وضعیت واتس اپم :

راه دور است و منم افلیج مادر زادی ام

ور نه صاحب خانه ای بس با کرم دارد دلم

...

نه اینکه بگم من محب الرضا (ع) هستما ! ولی...


۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۶
علی علوی

دو تا دستگاه کارتخوان تو مغازه دارم . یکیش از بانک ملی ِ که ماهی 5.100.000 قسط روشه ولی اتوماتیک برداشت نمیکنه و خودم وارد سیستم بام میشم و قسطا رو میدم .

یکیش پست بانکه که ماهی 1.850.000 قسط روشه و به صورت اتوماتیک 12 هر ماه مبلغ قسط رو از حسابم کم میکنه . الان دو ماهی که فست فودی رو داشتم راه مینداختم دستم خالی شده از قسطا یه کمی عقب افتادم . ببین به چه روزی افتاده پست بانک :

خلاصه که افتاده به گدایی :)

یه کارمند نشوندن پای سیستم فقط منتظره من مثلا 10 هزار تومن کارت بکشم برداره !


ولی جدا من خیلی خوش حسابما نمیزارم آب تو دل ضامنا تکون بخوره حالا این دو ماه که دور راه اندازی فست فود بودم یه کمی ریختم به هم .


۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۱:۴۴
علی علوی

تصور من از بخش مهمی از زندگی اینه :

بالای یه باتلاق ِ مسموم ایستاده ای که لجن های داخلش رو به بهترین شکل ممکن بزک کرده اند. به هوای ِ شکل زیبای اونا وارد این باتلاق میشی و هر چه از این هوس ها بیشتر میخوری و بیشتر کام میگیری بیشتر تو اون باتلاق فرو میری و کم کم متوجه میشی که هوس تمامی ندارد و بهای این هوس ها فرو رفتن در این باتلاقه . میبینی که یه نفر بالای این باتلاق با یه طناب ایستاده و طناب رو میندازه برات میگه بیا بیرون داری فرو میری ، خفه میشی ، دهنت پر از لجن میشه و نمیتونی دیگه نفس بکشی و نمیتونی دعا کنی ! ولی تو با خودت میگی هوس ها خوشمزه ای اند حالا وقت دارم . بزا آخرین لحظه طناب رو میگیرم و میام بیرون . خاصیت هوس همینه ، توش غرق میشی و هر چه هم پیش میری سیر نمیشی .

اون طناب توبه است ولی برای من ثابت شده  کسایی که هوس بازن اینقدر دنبال هوس هاشون میرن تا مرگ بهشون برسه و نتونن توبه کنن .

این طناب تو زندگیه همه ی ما هست تا مارو از این باتلاق نجات بده ولی اینی که ما طناب رو نگیریم تقصیر ناجی ِ ما نیست .

پ ن :

من خودم از همه آسیب پذیر ترم . کسی فک نکنه چون نماز میخونه ، روزه میگیره و صدقه میده پس در امانه . باید کنترل کرد ، اصلا جنگه با نفس . باید جنگید ! تموم شد رفت  ! ! !

باید هر روز به خودم بگم :

من برای هوسرانی به این دنیا نیومدم ! من برای بردگی به این دنیا نیامدم ! من برای برده ی هوس شدن به این دنیا نیامدم.


۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۸ ، ۱۲:۳۹
علی علوی