من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

از خداوند متعال چیزی طلبکار نیستم .
هر آنچه هست نشان از رحمت و لطف بی کرانش دارد .

*عکس تزئینی میباشد!

منوی بلاگ

۷ مطلب با موضوع «رستوران نوشت» ثبت شده است

کلی برنامه ریخته بودم برای قبل عید ... 

شریکمون تو فست فودی رفته سر کار قبلیش و 120 میلیون برای وسایلش باید بهش بدم .

ده روز پیش یه یخچال تلفنی برای جهیزیه دختر یه رفتگر شهرداری خریدم که نصف پولشو چند روز بعد بدم و بقیه اش قسطی ... 

حساب های گوشت و مرغ و برنج مغازه نزدیک 30 میلیون شده 

از سه وام مختلف 4 قسط عقب افتادم ... 

الان 5 روزه بستیم و حالا حالا هم اینطور که معلومه کاسبی نخواهد بود ... 

کلا یه 70 میلیون تو بورس داشتم کشیدم بیرون بین این بالایی ها تقسیم کردم !

میخوام بگم که به این دنیا اعتباری نیست

از نعمت هایی که خدا بهمون داده باید به هم کمک کنیم وگرنه یهو به خودمون میایم میبینیم حتی فرصت استفاده ازشون رو هم پیدا نکردیم . 

فقط فقط فقط به هم رحم کنیم تا خدا رحمش بیاد ... 

 

پ ن : 

البته از نظر من اینا مشکل نیست ، نمیزارم کسی از من ناراضی باشه اگه این اوضاع طولانی بشه ماشین رو میفروشم پول ملتو میدم . اصلا من کل این قضیه ویروس رو فرصتی برای رشد بیشتر میبینم و به هیچ وجه بن بستی برام نیست ، بلاخره هر چی باشه باید از این مرحله هم سربلند بیرون بیایم . 

 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۵۷
علی علوی

برنامه یک روز کاری :

بیدار باش نماز صبح اگه بلند شم بعدش یه چرت کوتاه تا 7-8

بعدش اگه تولیدی خانمم بسته پستی داشته باشه برای ارسال میرم پست

اگه نه میرم برای خرید مغازه و بعدش میام رستوران .

تا برنج درست کنم ، کوبیده ها رو آماده کنم و مرغ رو بزارم بپزه و کمی تمیز کاری کنم ساعت 11 میشه.

از 11 و نیم تا 4 هم مشغول سرویس دهی به مشتری ها هستیم .

بعدش میرم خونه فوقش 2 ساعت خونه هستم که معمولا نیم ساعت بخوابم یا نه معلوم نیست .

دوباره میام رستوران و 6 ونیم مغازه رو باز میکنیم و چیزایی که تموم کردیم رو دوباره درست میکنم .

و باز تا 11 و نیم مشغول سرویس دهی به مشتری ها هستیم .

و این روال همیشه هست و در سال شاید 5 روز تعطیل باشیم.

امروز صبح پاشدم دیدم خانمم هنوز خوابه و کلی  ظرف داره ظرفای اونم شستم بعدش اومدم مغازه و درکش میکنم با دو تا بچه کوچک و کارایی که میکنه همیشه کم خوابی داره و خسته است .

دیگه آخر شبم بچه ها رو یه دوری بگردونم یا اگه بشه پارکی چیزی ببرم ...

وقتایی که کارای تولیدی خانمم سنگین میشه عصر هم که میرم خونه میشینم کمکش میکنم و آخر شب هم همینطور...

و اینکه شاید بگید چه قدررررر کارررر ... ولی من به این سبک از کار کردن عادت کردم و تا روزی که اعصاب خوردی هایی که از جانب بعضیا بهم میرسه نباشه خود کار برام اصلا سخت نیست و کیف هم میکنم .

 

پ ن :

صبحها که میام رستوران برای آماده سازی مواد غذایی کرکره مغازه پایینه هنوز و طبق عادت دعای عهد رو میزارم از سیستم صوت مغازه پخش شه و خودم میرم تو آشپزخونه .

امروز از اینکه همزمان با دعای عهد داشتم پیاز چرخ میکردم و گریه میکردم ، خندم گرفته بود !!!

 

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۸ ، ۱۱:۴۸
علی علوی

چند روز پیش دوتا از کارمندای یکی از بانکا اومدن و غذا سفارش دادن برای نیم ساعت بعد که قرار بود رئیسشون با دوتا از کسایی که تو استان رتبه بالایی داشتن بیان رستوران . خب گفتن سه نفرن شما سه تا ماست موسیر ، سه تا ماست خیار و سه تا زیتون و سه تا زیتون پرورده و سه تا سالاد فصل و سه تا سالاد شیرازی بزار !!!! گفتم باشه !

وقتی کارمندا رفتن اونا اومدن من فقط سه تا سالاد فصل گذاشتم و غذاشون که دوتا ماهی و یه میگو بود . به گفته کارمنده پیش میرفتم تمام سفره دست نخورده بر میگشت و شاید وسوسه ی شیطون باعث بشه آدم فقط به سود مفتی که نصیبش میشه فکر کنه ولی کور خونده سود مفتی که از اسراف و بریز و بپاش بیت المال باشه از گلوی ما پایین نمیره . 

 

بارها شده مثلا یه زوج جوان میان و غذایی که سفارش میدن بیشتر از چیزیه که به نظر من میخورن . بهشون میگم غذای ما زیاده به نظرم مثلا این یه پرس رو کم کنین . یا سالادهایی که میزنیم واقعا زیاده بارها شده از سفارش مشتری خودم کمش کردم . اولویت من اینه که اسراف نشه .

مهمون های دولتی و ادرای که میان و میگن سفره رو سیاه کن من اینکارو نمیکنم تا اونجایی که بتونم .

سود یه چیزیه برکت هم یه چیزیه . سودی که برکت نداشته باشه نکبته !

این موردی بود که گفتم بنویسم شاید تلنگری باشه به دوستان رستوران دار .

 

پ ن :

فرداش یکی دیگه از کارمندای همون بانک اومد دوتا ماهی و میگو گرفت برای خونشون و گفت رئیسمون همینطوری داره از غذای شما تعریف میکنه و جواب همیشگی من به تعریف مشتری : خدا رو شکر راضی بودن .

 

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۸ ، ۱۱:۵۵
علی علوی

دو تا دستگاه کارتخوان تو مغازه دارم . یکیش از بانک ملی ِ که ماهی 5.100.000 قسط روشه ولی اتوماتیک برداشت نمیکنه و خودم وارد سیستم بام میشم و قسطا رو میدم .

یکیش پست بانکه که ماهی 1.850.000 قسط روشه و به صورت اتوماتیک 12 هر ماه مبلغ قسط رو از حسابم کم میکنه . الان دو ماهی که فست فودی رو داشتم راه مینداختم دستم خالی شده از قسطا یه کمی عقب افتادم . ببین به چه روزی افتاده پست بانک :

خلاصه که افتاده به گدایی :)

یه کارمند نشوندن پای سیستم فقط منتظره من مثلا 10 هزار تومن کارت بکشم برداره !


ولی جدا من خیلی خوش حسابما نمیزارم آب تو دل ضامنا تکون بخوره حالا این دو ماه که دور راه اندازی فست فود بودم یه کمی ریختم به هم .


۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۱:۴۴
علی علوی
تو شرایط مالی بدی قرار گرفتم و پیشنهاد میکنم این پست رو بخونید بدردتون میخوره .
من توی رستوران کار میکنم دو ماه پیش تصمیم گرفتم که مغازه کناری رو بکنم فست فود و از اونجایی که من یک ریال هم پس انداز یا طلا ندارم با یکی از دوستان دوران خدمت شریک شدیم . اونم بازاریه و موبایل فروشیه مشهوری داره .
قرار شد مغازه رو من آماده کنم وسایل رو اون بخره کرایه هم نده ، نصف نصف. مغازه ای که فکرش رو هم نمیکردم 40 میلیون خرج ِ سرامیک و چاه و اسپیلت و... شد . که مجبور شدم 16 میلیون قرض از همسایه مغازه بگیرم و بقیه اش رو هم به سختی بعضی هاشو دادم و بعضی ها رو ندادم . از اون طرف هم رضا شریکم نزدیک 130 میلیون وسایل خریده ... قرار بود همین چند روز افتتاح کنیم و پول مردم رو کم کم پس بدیم که ! ! ! ! ... !!!!
که چند تا اتفاق افتاد ...
۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۸
علی علوی