من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

خدواند متعال به تنهایی برای بنده اش کافیه .

من پدر ِخانواده !

از خداوند متعال چیزی طلبکار نیستم .
هر آنچه هست نشان از رحمت و لطف بی کرانش دارد .

*عکس تزئینی میباشد!

منوی بلاگ

۱۶ مطلب با موضوع «خونه زندگی» ثبت شده است

سال 1379

بابام ورشکست شده بود افسردگی گرفته بود افتاده بود تو خونه .

طلبکارا زنگ میزدن و اوضاع خونه خیلی به هم ریخته بود .

من سوم دبستان بودم .

این از تلخ ترین خاطرات زندگیه منه ...

مامانم کلی زیر قالی ها رو گشت یه 200 تومنی بهم داد که برم نون بخرم .

من توی راه اون پول رو گم کردم ، ساعت مثلا 10 صبح از خونه رفته بودم بیرون که پول گم شد .

وقتی برگشتم خونه آفتاب رفته بود و من همچنان دنبال پول ِ نون ِ خونه میگشتم و پیدا هم نشد ،دست خالی برگشتم. کل پولی که تو خونه بود رو گم کردم .

امروز تو کشو مغازه یه 200 تومنی پیدا کردم !!!

 

پ ن  :

یک دویست تومنیه ناقابل

یا دو هزار ریال

یا پول ِ نان یک خانواده ی ورشکسته ی پنج نفره.

۷ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۸ ، ۱۹:۰۳
علی علوی

از ذهنم میگذشت که من باید قبل از اینکه بمیرم مثلا دو تا خونه برای بچه هام بزارم یا پول زیادی بزارم و برم و از این فکرا ولی معمولا من وقتی روی یه موضوع تمرکز و میکنم و تفکر میکنم به نتایج خوب و آرامش بخشی میرسم .

در ادامه افکارم به اونجایی رسیدم که من و همسرم هر دو از خانواده های متوسط به پایین جامعه هستیم و هیچ کمک مالی هم نشدیم حتی در دوران مجردی در حد خورد و خوراک ولی الان 5-6 ساله ازدواج کردیم خدا رو شکر رهن خونه و ماشین و کسب و کار و ... هر چی داریم از خودمون داریم و از همه مهم تر خوشبختیم .

و مورد های زیادی که پدر های خانواده با کوهی از اموال از دنیا رفتن ...

اولیش شوهر عمه ام که باغشو تا مرد فروختن 1 میلیارد و هر سه پسرش 2تا خونه دارن و سانتافه و ... خلاصه وضع مالی عالی . تا مرد برادرا از هم شکایت کردن و هنوز دادگاه دارن . داستان درازه منظورم اینه با پول زیادی مرد ولی همه بچه هاش نکبت زندگیشون رو گرفته .

یا شوهر عمه اون یکیم هنوز زنده هم هست خبرش ! ببخشید اسمش عبدالصمده ولی از بس طمع کاره بهش میگن عبدالطمع ... عروس بزرگش سر ارث و میراث زنده زنده یه دعوایی باهاشون راه انداخت .

آقا میلیاردره یه پسرشو 18 سالگی فرستاد اتریش بدبختش کرد دوتاشون رو هم تو ایران با پارتی گذاشته کار دولتی هیچ کدوم خدا رو هم قبول ندارن اینقدر کثیفن و مادی . اینم پول زیادی گذاشته و برای هر دو بچه اش خونه هم خریده ولی زندگی های نکککککککککبتی دارن .

و و و و و ...

دوتاشون حلال و حرومشون قاطی بود و پیشبینی همچین زندگی ازشون میرفت ولی اصلا الان بحثم این دوتا خانواده نیست .

میگم سرپرست بچه های ما خدا هست، ما موظفیم ادب و آداب زندگی بهشون یاد بدیم و مایحتاج زندگیشون رو تامین کنیم ولی ممکنه سرمایه هایی که سهم انسان های مستضعف بوده و ما به زور جمع کردیم که بچه هامون تو رفاه باشن باعث بدبختیشون بشه .

فکر میکنیم که فقط مال حرام آدم ها رو بدبخت میکنه... در صورتی که مال حلال هم کلی شرایط داره و با ثروت اندوزی سرنوشت بسیار بدی در انتظار آدم است . کسب حلال عالیه ولی نباید گرفتار طمع و حرص و مال اندوزی بشوم.

پ ن :

 

نیت ندارم بچه های نازپرورده و پرتوقعی تحویل جامعه بدهم . اگر پولدار هم بشم باید بچه های از نوجوانی با عشق و علاقه کار کنند و کارآفرین باشند . انشالله.

پول مفت رو به هر کی بدی بدبختش میکنی ...

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۸ ، ۱۲:۳۹
علی علوی

تا خونه بابام بودیم همیشه فکر میکردم دست پخت مامانم خیلی بده و خاله های پولدارم دست پختشون عالیه.الان که رستوران داریم و گوشت بره مصرف میکنیم و برنج محلی و ... میفهمم که دست پختی رو دست مادرم نیست . بارها شده مشتری ها میپرسم این دیزی هاتون رو کی درست میکنه و واقعا بدون اغراق بهترین غذاهایی که من خوردم رو تو این رستوران داره مادرم درست میکنه .

وقتی میرفتم خونه خاله ام مثلا صبحونه بخوریم من یه ذره پنیر میکشیدم به کلی نون و خاله ام میگفت: مامانت اینطوری یادت داده ؟ من میگفتم نه بد مزه میشه... باورم این بود که بدمزه میشه.

مادر من هیج وقت نق نزد که ما فقیریم ، یعنی با هر چی بود شکم سه تا بچه رو سیر میکرد .

ما چیزی نداشتیم تو خونه که بخواد برامون درست کنه . مثلا کباب تابه رو با سویا درست میکرد ، نون سرخ میکرد تو روغن با سس گوجه میخوردیم و...

نکته اش اینه که هیج وقت نزاشت ما بفهمیم فقیر بودیم . از سوم دبستان من تا همین پارسال مستاجر بودیم و خودم هم هنوز مستاجرم . مادر من همه جوره با کم و زیاد زندگی ساخته با شوهری بیش از حد بد اخلاق ، بیکار ، رفیق باز و.... .

از این که من تو فقر بزرگ شدم و از 16 سالگی رو پای خودم بودم راضی ام ولی از بابام ناراضی ام که این همه سال هیچ تلاشی برای خانواده اش نکرد .

پ ن :

دست پخت مادراتون حرف نداره ، شاید چیزی توی خونه نیست که غذای خوشمزه ای درست کنه . هر چی گذاشتن جلوتون شکر خدا کنین ...

۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۲
علی علوی

خب ! پسرم هم به دنیا اومد الحمدالله بدون دردسر.

اسم شیرینی نیارید که ناراحت میشما

شماره کارت بدم کمک هزینه پوشک واریز کنین ؟ :))

پسرم اسمش علی ِ .


۱۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۲۸
علی علوی

سه سالی که رستوران رو راه انداختیم من نتونستم برم مشهد و هر سال میگم سال بعد و سال بعد اوضاع بیشتر به هم گره میخوره و باز هم نمیتونم برم . امسال شب میلاد یه تک بیتی گفتم و نوشتم تو وضعیت واتس اپم :

راه دور است و منم افلیج مادر زادی ام

ور نه صاحب خانه ای بس با کرم دارد دلم

...

نه اینکه بگم من محب الرضا (ع) هستما ! ولی...


۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۶
علی علوی